اوضاع دینی ایران در دوره مغولان
هنگامی که مغولان به سرزمینهای پهناور دست یافتند، پیرو عقیده شمنی بودند که دین آنان، از اجرای مناسک مخصوص، مثل جادوگری و احضار ارواح تشکیل میشد، اما زمانی که مغولان، نواحی مختلف در آسیا و اروپا را تصرف کردند، از عقاید شمنی دست برداشتند و به مذهب ساکنان سرزمینهای تصرف شده، از جمله بتپرستى، بودایى، مسیحى و شماری به دین اسلام درآمدند؛ بنابراین مطالعات انجامشده، به روش تاریخی، نشان میدهد که مغولان دارای چه مذهبی بودند و زمانی که وارد ایران شدند، چه دینی را برای خود انتخاب کردند.
تعداد کلمات 1167/ تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه
مذهب در دوره مغولان
مغولان؛ خورشید، ماه، ستارگان، آتش، آب و زمین را میپرستیدند و به عقیده آنان، آتش همه چیز را پاک میکرد؛ برای همین، هدایای سفیران را از میان آتش میگذراندند تا بدشگونی هدایا از بین برود.[1] اما با این حال دین مغولان دارای اصولی بود و آنان به خدای یگانه ایمان داشتند و تمام نیکیها و بدیها را از آن خداوند میدانستند و خداوند را فرمانروای کل زمین و آسمان قلمداد میکردند و علاوه بر آن، بتهایی از نمد و ابریشم میساختند و هدایایی را تقدیم آنان میکردند.[2]در میان مغولان، هر طایفه، شمنِ (مشاوران روحانی) مخصوص به خود داشت. شمنها در جامعه، دارای موقعیت بسیار بالایی بودند. آنها لباس سفید میپوشیدند و بر اسب سفید سوار میشدند و یک چوب دستی و طبل (به نشانه بزرگی) با خود حمل میکردند. آنان به عنوان پیشگو، از آینده خبر میدادند.[3]
مغولان گمان میکردند که دارای سنگِ باران هستند؛ یعنی هرگاه بخواهند میتوانند توسط این سنگ، باران تولید کنند و همچنین معتقد بودند که این سنگ میتواند کارهای مهمتری، غیر از تولید باران انجام دهد؛ مثلا فکر میکردند چون در لشکرکشی به چین شمالی، این سنگ را به همراه خود داشتند به واسطه آن، سپاهیان مغول از خطر و مرگ نجات یافتند.[4]مغولان، همگی به دنبال آن بودند تا در سرزمینهای فتحشده، شمنیپرستی را که در یاسای چنگیزی آمده است، بسط و گسترش دهند، اما از آنجایی که ممالیک و سرزمین سلاطین مغول ایران، بین متصرفات ممالیک شام و مصر و مغولان تازه مسلمان ترکستان و دشت قبچاق قرار داشت، به تدریج دین اسلام را قبول کردند تا جایی که خود مغولان، شروع به تبلیغ دین محمدى کردند.
در مورد آداب دفن مغولان، باید گفت که مردگان را در حالت چمباتمه و با هدایای زیادی دفن میکردند و در مزار متوفی، به مدت سه روز از مردم با غذا پذیرایی میکردند؛ به این صورت که چند رأس اسب را قربانی کرده و گوشت آن را میخوردند و بعد استخوان اسبها را به احترام متوفی میسوزاندند.[5]
بنابراین با توجه به مطالب بالا که قسمتی از مواد اصلی و اساسی یاسای چنگیزی است، میتوان گفت قبل از چنگیزخان، مغولان دارای عقاید و آداب و رسوم خاصی بودند؛ اما چون سواد خواندن و خط مخصوص به خود نداشتند، این عقاید جایی درج نشده؛ تا اینکه چنگیزخان دستور داد احکام و قواعد مغولی را به خط ایغوری در طومارها بنویسند و در خزانه نگاهداری کنند. هر یک از این احکام و قواعد را به مغولی، یاسا (قانون) میگویند که مجموع آنها، طومارهای مکتوب به خط ایغوری است که چنگیزخان، آنها را امضا و تصویب میکرد که شامل دستوراتی درباره ترتیب دادن مجلس شورا مربوط به کارهای بزرگ و لشکرکشیهای مهم، تعبیه لشکر، تخریب و آباد کردن بلاد، انواع مجازاتها، راه و رسم زندگانی مغولان و... بود؛ البته همه امپراتوران و شاهزادگان مغولی موظف به اجرای یاسای چنگیزی بودند. بعدها، غازانخان (پادشاه مسلمان ایلخانى) تلاش کرد تا قوانین یاساى جدیدى را در ایران رواج دهد؛ اما اثر یاساى چنگیزى مدتها، حتى در دورۀ حکومت تیموری، هم باقی ماند.
علاوه بر یاساى چنگیزى، بویروکهاى (سخنان) وی هم مورد عمل و احترام جانشینانش بود؛ به این صورت که در بویروک سخنان خان را ثبت و ضبط میکردند و بعد از اجازه از خان، سخنان وی را در یک مجموعه جمع میکردند تا دیگران در زندگی خود از آن استفاده کنند و این روش مغولان، حکم احادیث را در اسلام داشت.[6]
برخی از مورخین معتقدند مغولان قومی، نیمه بدوی بودند و نسبت به ایرانیان از فرهنگ و تمدن پایینتری برخوردار بودند بهطوری که دین و مذهب خاصی نداشتند و در این زمینه از ایرانیان پیروی میکردند؛[7] اما آنان دارای آداب و رسوم و باورهای مخصوصی بودند که تا اواخر حکومت این خاندان، در اعمال و رفتار فرمانروایان کاملا مشخص است.
بیشتر بخوانید: اوضاع سیاسی ایران در دوره مغولان
مذهب چنگیزخان (602 ـ 624) و جانشینان وی
جوینی در کتاب جهانگشا مینویسد: هیچیک از سران مغول، سیاست مذهبی درست و ثابتی نداشتند و حتی برخی از مورخان قدیم، مغولان را بیدین تلقی کردهاند، بهطوری که جوینی، چنگیزخان را پیرو هیچ دین و مذهبی نمیدانست،[8] اما برخی دیگر از مورخین معتقدند که چنگیزخان تا پایان عمرش شمنیپرست باقی ماند. رنه گروسه میگوید: با آنکه چنگیزخان، کوکچو (شمن قبیلهی خود) را کشت، اما این امر مانع آن نشد که امپراتوری وی، زمینهی مذهبی خود را از دست بدهد و بعدها با آنکه با فرهنگ چین و فرهنگ اسلام آشنایی پیدا کرد؛ اما تغییری در عقاید وی به وجود نیامد.[9] چنگیزخان با اینکه عقاید پیروان مذهب شمنی را قبول داشت، اما مانند بیشتر صحراگردان، مردی بود که به خرافات اهمیت بسیاری میداد.[10]اوگتای (626 ـ 639)، پسر سوم و جانشین چنگیزخان، نسبت به مسلمانان عنایت و توجه خاصی داشت و دین اسلام را بر دیگر ادیان ترجیح میداد و از مسلمانان در مقابل دشمنان و مخالفانشان، از جمله چینیها و ایغوریها حمایت و پشتیبانی میکرد.[11] بنابراین توجه و عنایت اوگتای شامل حال مسلمانان شده و در آزادی کامل بسر میبردند.
اما در زمان گیوک (644 ـ 647)، پسر اوگتای، از روسیه، یونان، بغداد، سوریه و از کشورهای دیگر کشیشان و پزشکان مسیحی به دربار مغولان رفتوآمد میکردند و مسیحیان از این فرصت استفاده کرده و مسلمانان را مورد حمله قرار میدادند؛[12] برای همین، دوران کوتاه گیوک برای اسلام و تعالیم اسلامی، دوره مساعد و مطلوبی نبود.
گیوک به چند دلیل به مسیحیان اهمیت میداد. اولا مادرش[13] مسیحی نسطوری بود؛ دوما، گیوک از دوران کودکی تحت سرپرستی قذاق مسیحی قرار داشت؛ سوما، وزیرش چینقای مسیحی بود؛ بنابراین همه این افراد به راحتی میتوانستند در عقاید و نظرات گیوک نقش و سهم مهمی داشته باشند و بر اعمال وی نفوذ کنند.
منگوقاآن (648 ـ 657)، پسر تولوی، ظاهراً دارای دین و مذهب خاصی نبود، اما در اجرای مقررات یاسا بسیار سختگیری میکرد؛ با وجود این، به همه مذاهب احترام میگذاشت و همه مذاهب در نزد وی دارای موقعیت یکسانی بودند و اجازه نمیداد به هیچ دین و مذهبی توهین شود و آزادى مسلمین به حدى رسید که در برخی از سرزمینها، در خطبههایشان نام خلیفه بغداد را ذکر مىکردند و در میان خطبهها، پایداری دولت منگوقاآن را از خداوند میخواستند.[14]
قوبیلای (658 ـ 693)، برادر منگوقاآن، دین بودا را قبول داشت، اما مانند برادرش با دیگر ادیان و مذاهب رفتار مسالمتآمیزی برقرار میکرد و آیینهای بودایى و کنفوسیوسى و عیسوى و اسلام، در دربار او مجلس مناظره و مباحثه برگزار میکردند و به فرمان قوبیلای، قسمتى از قرآن و انجیل و تورات و تعلیمات بودا را به زبان مغولى ترجمه کردند.[15]
نتیجهگیری
مغولان، همگی به دنبال آن بودند تا در سرزمینهای فتحشده، شمنیپرستی را که در یاسای چنگیزی آمده است، بسط و گسترش دهند، اما از آنجایی که ممالیک و سرزمین سلاطین مغول ایران، بین متصرفات ممالیک شام و مصر و مغولان تازه مسلمان ترکستان و دشت قبچاق قرار داشت، به تدریج دین اسلام را قبول کردند تا جایی که خود مغولان، شروع به تبلیغ دین محمدى کردند.نمایش پی نوشت ها:
[1]. جووانی د پیانو کارپینی، سفرنامه پلان کارپن، ترجمه ولیالله شادان، صص 39،41.
[2]. برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، ص 174؛ کارپینی، همان، ص 37.
[3]. دیوید مورگان، مغولان، ترجمه عباس مخبر، ص 43.
[4]. علاءالدینعطاملکبن-بهاءالدین جوینی، تاریخ جهانگشا، تحقیق و تصحیح محمد قزوینی، ج 1، ص 152.
[5]. همان، ص 146.
[6]. رشیدالدینفضلالله همدانى، جامعالتواریخ، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، ص 442 ـ 434.
[7]. لورنس بینیون و دیگران، سیرتاریخ نقاشی ایران، ترجمه محمد ایرانمنش، ص 86.
[8]. جوینی، همان، ص 18.
[9]. واسیلیولادیمیروویچ بارتلد، ترکستاننامه، ترجمه کریم کشاورز، ص 387؛ ب. ولادیمیرتسف، چنگیزخان، ترجمه شیرین بیانی، ص 61،122.
[10]. رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان یا امپراتوری استپها، ترجمه عبدالحسین میکده، ص 274.
[11]. بارتلد، همان، ص 467؛ جوینی، همان، ص 158.
[12]. عباس اقبال، تاریخ مغول، ص 154؛ بارتلد، همان، ص 477.
[13]. مادرش توراکیناخاتون همسر اوگتای بود که از قبیله نایمان و پیرو آیین مسیحیت نسطوری بود و بعد از مرگ همسرش به مدت 5 سال (639 ـ 644) نیابت سلطنت را برعهده داشت.
[14]. عباس اقبال، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، ص 477-478.
[15]. همان،
منابع:
اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، چاپ نهم، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1386.
اقبال، عباس، حسن پیرنیا، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، چاپ نهم، تهران، خیام،1380.
اقبال، عباس، تاریخ مغول، چاپ هشتم، تهران، امیرکبیر، 1384.
بارتلد، واسیلی ولادیمیروویچ، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران، آگاه، 1366.
بینیون، لورنس، ج.و.س. ویلکینسون، بازیل وگری، سیرتاریخ نقاشی ایران، ترجمه محمد ایرانمنش، تهران، امیرکبیر، 1367.
جوینی، علاءالدینعطاملکبنبهاءالدینمحمدبنمحمد، تاریخ جهانگشا، تحقیق و تصحیح محمد قزوینی، چاپ چهارم، تهران، دنیاى کتاب، 1385.
کارپینی، جووانی د پیانو، سفرنامه کارپن پلان (نخستین سفیر واتیکان در دربار مغول در سال ۱۲۴۵ میلادی)، ترجمه ولیالله شادان، تهران، 1363.
گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان یا امپراتوری استپها، ترجمه عبدالحسین میکده، چاپ سوم، تهران، علمی و فرهنگی، 1368.
مورگان، دیوید، مغولان، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، 1371.
همدانى، رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، تصحیح محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران، اقبال، 1338.
ولادیمیرتسف، ب، چنگیزخان، ترجمه شیرین بیانی، تهران، اساطیر، 1363.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}